معنی پیش ستدن - جستجوی لغت در جدول جو

پیش ستدن(هََ)

لغت نامه دهخدا

پیش ستدن

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش کردن — تصویر پیش کردن

پیش کردن

جلو انداختن و راندن، جلو بردن، تقدیم کردن، بستن در اتاق به حالتی که با اندکی فشار باز شود، پیش افکندن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن

فرهنگ فارسی عمید

پیش مردن

فدا شدن کسی رابرخی جان او شدن: نه هر کسی پیش میری پیش میرد بدین سختی غمی در پیش گیرد. (نظامی)

فرهنگ لغت هوشیار

پیش کردن

بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و

بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش فتادن — تصویر پیش فتادن

پیش فتادن

پیش افتادن

فرهنگ لغت هوشیار

پیش رسیدن

پیش از دیگری رسیدنملحق گشتن قبل از دیگری، پخته شدن میوه زودتر از میوه های هم صنف خود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش دیدن — تصویر پیش دیدن

پیش دیدن

پیش بینی کردن

فرهنگ لغت هوشیار

پیش دادن

دادن از پیش دادن از قبل، درس را بمعلم پس دادن، ضمه دادن حرف مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش بودن — تصویر پیش بودن

پیش بودن

تقدم داشتن، جلو بودن

فرهنگ لغت هوشیار

پیش بستن

در برابر چیزی یا کسی مانع و سدی بر: ایجاد کردن جلو گرفتن راه گرفتن بر: بکوشش توان دجله را پیش بست نشاید زبان بد اندیش بست. (سعدی)، مسدود کردن قبل از دیگری تقدم و سبقت درانسداد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

غالب شدن، فائق شدن، کامیاب شدنس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش آمدن — تصویر پیش آمدن

پیش آمدن

نزدیک آمدن، تقدم، استقبال، بحضور آمدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کین ستدن — تصویر کین ستدن

کین ستدن

انتقام کشیدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش آمدن — تصویر پیش آمدن

پیش آمدن

((مَ دَ))

نزدیک آمدن، اتفاق افتادن، روی دادن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

((بُ دَ))

پیروز شدن، کامیاب شدن، انجام دادن، اجرا کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش دادن — تصویر پیش دادن

پیش دادن

((دَ))

دادن از پیش، دادن از قبل، درس را به معلم پس دادن، ضمه دادن حرف، مضموم خواندن حرفی را، مضموم نوشتن حرفی را

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش کردن — تصویر پیش کردن

پیش کردن

((کَ دَ))

فرستادن، از پیش فرستادن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش ستان — تصویر پیش ستان

پیش ستان

علی الحساب

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

Further

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avancer

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avanzar

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

आगे बढ़ाना

دیکشنری فارسی به هندی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

memajukan

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

ดำเนินการ

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

bevorderen

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avançar

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

proseguire

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

进一步

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

posuwać się

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

просувати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

weiterführen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

продвигать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

לקדם

دیکشنری فارسی به عبری